بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

روز نگاشت 23

تابستان 93 هم تمام شد و پا به پاییز هزار رنگ نهادیم و آرزوی من این است که ما مثل پاییز هزار رنگ نباشیم...

اتفاقات زیادی افتاده که میتوان چندین صفحه از آن نوشت،اما...

این روزها کمی مشغله ام در شرکت زیاد شده،هر چند مدتی بود حتی بدون مشغله هم حوصله نوشتن نداشتم ... این وبلاگ عاملی شده تا دوستی قدیمی و عزیز گاهی به آن سر بزند و ما را یاد کند و همین انگیزه ای شد برای نگاشتن روزگارنامه ای دیگر

و آمدم تا بگویم:

منم که فریادهایم را در خم کوچه های غریب فراموش کرده ام، بندی خاموش نیستم ولی احساسم دیگر یاری نمی کند.

روز نگاشت 22

تیر ماه به نیمه رسید و بلند ترین روز سال هم رو به انتهاست.

اوضاع کاری بد نیست، البته انگار همه چیز تکراری ست و هیچ اتفاق متفاوتی نمی افتد که ارزش خاطره شدن داشته باشد.

یک هفته از ماه رمضان هم گذشت و تنها دو هفته دیگر تا تعطیلات تابستانی مانده، اگر چه در روزهای ماه رمضان امکان مسافرت وجود ندارد اما به قصد استراحت کردن هم این تعطیلات می تواند خوشحال کننده باشد.

در این روزهایی که کمی از بار کاری سالن 7 کاسته شده، چند تایی از پرسنل آن سالن به کمک سالن 6 آمده اند  تا اینگونه فعالیتی برای اجرا داشته باشند.

امروز اکثرا مشغول محاسبات کارکرد ماه گذشته پرسنل بودم که تحت عنوان پاداش در انتهای ماه مبلغی را می گیرند.

بتازگی اتاق کاری ام تغییر کرده و بعد از شش سال دیگر در اتاق قبلی نیستم، جایی که پیش از این متعلق به مهندس بیدآبادی بود، هرچند در اتاق جدید که به اتاق کنترل معروف است راحتترم و حتی دید بهتری نسبت به دو سالن دارم اما....

امتحانات ترم اخیر دانشگاه تمام شده و فعلا با فراغ بال می توانم از وقت آزادم استفاده کنم هر چند بخاطر برخی مسائل نمی شود هر چیزی را در این وبلاگ قرار داد ....

مهندس روستایی و مهندس رشادی معاونت اجرای دو سالن را به عهده دارند و مهندس سهیل میرزازاده هم همچنان سرپرست است و من هم .....

 

راستی کسی میدونه اسم این حشره چیه؟؟؟

چیزی بزرگتر از مگس ، کوچکتر از زنبور....!!!!!!!

 

 

 

گالری تصاویر 12

در مطلب قبلی گفته بودم عکسهای جدیدی  از دو نمای سالن 6 و 7 قرار میدم،عکس ها رو گرفتم و البته با چند روز تاخیر قرار دادم:

برای مشاهده  تمام نمای تصاویر  به لینک مربوطه بروید:


سالن 7


سالن 6



دو سال پیش در چنین روزی....

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو ،در مطلب امروز دو عکس مقایسه ای برای سالن های 6و7 گذاشته ام که وضع حاضر در دو سال گذشته را نشان می دهد.

در مطلب آینده دو عکس با همان زاویه و در روزهای اخیر قرار خواهد گرفت.

برای مشاهده عکس به لینک مربوطه بروید:


سالن 6


سالن 7


روزنگاشت 21

دیروز در سالن 6 منتظر رسیدن ماشین جهت بارگیری یک دستگاه فایرباکس به مقصد تهران بودیم که ...

یک صدای آشنا جلب توجه کرد:

نزدیکتر که شدم دوست و همکار قدیمی مان در سالن 7 رو دیدم که به عنوان راننده به آنجا آمده بود. با امیرحسین احمدی کلی گپ زدیم و عکسی هم گرفتیم و تلفنی با دوستی دیگر بنام محمد هادی زاده نیز همکلام شدم...

 خلاصه که تصمیم گرفتم این مطلب رو به همراه عکسش در این وبلاگ قرار داده و از این طریق سلامش را به بقیه پاکمنی ها برسانم.

امیدوارم  هر کجا که فعالیت می کند شاد و خوشحال و سلامت باشد...آمین


دو سال پیش در چنین روزی...

عکسی رو در لینک زیر قرار دادم که مربوط به دو سال قبل و همچین روزی بوده!!! که سه نفر حاضر در عکس همگی دیگر در شرکت پاکمن حضور ندارند. لازم به توضیح است هر سه نفر نیز از بهترین پرسنل در زمینه شغلی خود در سالن 7 بودند....

یادشان گرامی و حضورشان در هر نقطه ای از کره زمین همراه با شادی باد.


مشاهده عکس


گالری تصاویر

امروز یه عکس از آقای ناصر علیخانی گذاشتم. این آقا ناصرِ ما در واحد تاسیسات سالن تکمیلی(6) مشغول به کار بوده و از استادکاران این واحد می باشد  که سابقه کاری وی در شرکت پاکمن  حدود 6/5 سال است.

جهت مشاهده عکس  این خوشتیپ اینجا کلیک کنید.

یادداشت شماره 17

ساعت نزدیک 10 شب است و قرار بود در مورد مسئله ای مرتبط با شرکت کمی فکر کنم اما نتوانستم تمرکز لازم رو بدست بیاورم و حتی خاطرات سه سالگی ام رو که هیچ کس یادش نمیمونه به یاد آوردم اما ....

خلاصه نشد که نشد.مدتی است بخاطر کم شدن کار، مشغول کارهای جانبی شده ایم که در راه پیشبرد اهداف برنامه ریزی درسالن ها می باشد. کمی برکارهای من افزوده اما همین که به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه مدیر سالن نمی رسد نگران کننده است. راستی قراردادهای  پرسنل در این ماه محدود ترشدند و حتی زمزمه جدا شدن یکی دو نفر را هم ایجاد کرد که نتیجه اش تا سه روز آینده مشخص خواهد شد.

هر چند این روزها دغدغه اجرای کارهای داخل سالن را ندارم و خودم را درگیر نمیکنم اما بیشتر از گذشته احساس خستگی و کسالت میکنم.

به امید روزهای بهتر وخاطره انگیزتر.....