بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

روز نگاشت 23

تابستان 93 هم تمام شد و پا به پاییز هزار رنگ نهادیم و آرزوی من این است که ما مثل پاییز هزار رنگ نباشیم...

اتفاقات زیادی افتاده که میتوان چندین صفحه از آن نوشت،اما...

این روزها کمی مشغله ام در شرکت زیاد شده،هر چند مدتی بود حتی بدون مشغله هم حوصله نوشتن نداشتم ... این وبلاگ عاملی شده تا دوستی قدیمی و عزیز گاهی به آن سر بزند و ما را یاد کند و همین انگیزه ای شد برای نگاشتن روزگارنامه ای دیگر

و آمدم تا بگویم:

منم که فریادهایم را در خم کوچه های غریب فراموش کرده ام، بندی خاموش نیستم ولی احساسم دیگر یاری نمی کند.

نظرات 1 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:19 ب.ظ http://ploton.blogsky.com

دراین مهرکه پیش روداریم تولدیکی ازعزیزانم هست که دوست دارم



براش تبریک تولدجمع کنم هرچقدرشد البته هرچه زیادتربهتر



ممنون میشم دراین پست فقط تبریکهایتان رابزارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد