بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

دو سال پیش در چنین روزی....

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو ،در مطلب امروز دو عکس مقایسه ای برای سالن های 6و7 گذاشته ام که وضع حاضر در دو سال گذشته را نشان می دهد.

در مطلب آینده دو عکس با همان زاویه و در روزهای اخیر قرار خواهد گرفت.

برای مشاهده عکس به لینک مربوطه بروید:


سالن 6


سالن 7


روزنگاشت 21

دیروز در سالن 6 منتظر رسیدن ماشین جهت بارگیری یک دستگاه فایرباکس به مقصد تهران بودیم که ...

یک صدای آشنا جلب توجه کرد:

نزدیکتر که شدم دوست و همکار قدیمی مان در سالن 7 رو دیدم که به عنوان راننده به آنجا آمده بود. با امیرحسین احمدی کلی گپ زدیم و عکسی هم گرفتیم و تلفنی با دوستی دیگر بنام محمد هادی زاده نیز همکلام شدم...

 خلاصه که تصمیم گرفتم این مطلب رو به همراه عکسش در این وبلاگ قرار داده و از این طریق سلامش را به بقیه پاکمنی ها برسانم.

امیدوارم  هر کجا که فعالیت می کند شاد و خوشحال و سلامت باشد...آمین


دو سال پیش در چنین روزی...

عکسی رو در لینک زیر قرار دادم که مربوط به دو سال قبل و همچین روزی بوده!!! که سه نفر حاضر در عکس همگی دیگر در شرکت پاکمن حضور ندارند. لازم به توضیح است هر سه نفر نیز از بهترین پرسنل در زمینه شغلی خود در سالن 7 بودند....

یادشان گرامی و حضورشان در هر نقطه ای از کره زمین همراه با شادی باد.


مشاهده عکس


خاطرات کهنه

امروز صبح یک جلسه کلی بین پرسنل سالنهای 6 و 7 و سهیل میرزازاده برقرار شد که در مورد مسائل مطرح شده نمیخوام صحبت کنم اما یاد یه روز مشابه افتادم که اتفاقاً عکسش رو هم داشتم.

عکسش رو گذاشتم واسه یادآوری خاطرات؛ توی این عکس آدم هایی هستند که امروز جزو پرسنل شرکت پاکمن نیستند...



http://upload.tehran98.com/img1/viu3d1bs8384c9auy1iv.jpg

نیمه شعبان 1391

امروز پنجشنبه مصادف با نیمه شعبان است و در حالی که قرار بود به کار بروم بخاطر خستگی زیاد نتوانستم اینکار را انجام بدهم و حالا در خانه مشغول به نوشتن هستم .طی هفته اخیر بخاطر نبودن مهندس روستایی و در روز آخر نبودن مهندس پهلوانی، کمی فشار کار روی من زیاد بود اما به هر حال هفته پر فشاری هم از نظر کاری نبود...

طی مطلب قبلی تا حالا اتفاقات خاصی نیفتاده و همه چیز مثل همیشه است، مهندس محمدی برگشته و خرداد ماه هم با به نتیجه رسیدن اهداف کاریمان به پایان رسید،

قراره همین یکی دو روزه در مورد سیستم محاسبات واحد تاسیسات سالن 7 که توسط نوریک زادوریان اجرا میشود تغییراتی ایجاد کنم و باید کمی به بهتر شدن روال کاری آن فکر کنم.

خب خداحافظ من برم فکر کنم...!!!

یکم تیر ماه 1391

سلام

امروز پس از هفته ها بخاطر برگشتن مهندس محمدی کمی سرم خلوت بود البته منظورم اینه که با سالن کمتر کار داشتم و به کارهای خودم رسیدم که به تازگی نوشتن خاطرات در این وبلاگ هم شده یکی از اونا...

از امروز خانم مهندس بخشنده که از پرسنل دفتر فنی است بصورت پاره وقت با سالن ما همکاری خواهد کرد و من موظف شدم تا اطلاعات مورد نیاز ایشان را در اختیارشان بزارم. احتمالاً از فردا صبح ها در اختیار دو سالن 6 و 7 خواهد بود. راستی امروز آقا سهیل یکی دو تا جلسه با معاونانش داشت که با من در مورد پیشرفت برنامه های کوتاه و بلند مدت صحبت شد و قرار است نتیجه را اعلام کنم، با مهندس پهلوانی هم که حتماً در مورد خروجی ها و مسائل مربوطه بوده! جلسه بعدی با مهندس روستایی بود که اطلاعاتی در مورد آن در دست نیست هر چند حدس می زنم بی ارتباط با گفته های مهندس پهلوانی هم نیست!!!

قرار بود طبق برنامه ی خوم تا ساعت 21:15 اضافه کاری باشم اما بودن مهندس روستایی و محمدی باعث شد تصمیم بگیرم زودتر بروم و اگر محاسبات مربوط به تناژ نبود شاید ساعت 5 می رفتم اما حالا که اینجام...

کارهای سالن 7 به خوبی پیش میره و تناژ هم حتماً بالای 200 تن خواهد بود. از طرفی در سالن 6 وضعیت خروجی ها بد نیست و کارهای عمومی هم به خوبی اجرا میشود.

بگذریم... حرف واسه نوشتن زیاده، ولی اتفاقات همه شکل هم اند و میترسم نَشه اسمشون رو خاطره گذاشت ولی امیدوارم وقتی تقویم ها ورق خوردند و این نوشته ها بوی کهنگی گرفت بشه اسمشون رو خاطره گذاشت و خودم به نوشته هام نخندم!!!

تا بعد...