بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

روز نگاشت 22

تیر ماه به نیمه رسید و بلند ترین روز سال هم رو به انتهاست.

اوضاع کاری بد نیست، البته انگار همه چیز تکراری ست و هیچ اتفاق متفاوتی نمی افتد که ارزش خاطره شدن داشته باشد.

یک هفته از ماه رمضان هم گذشت و تنها دو هفته دیگر تا تعطیلات تابستانی مانده، اگر چه در روزهای ماه رمضان امکان مسافرت وجود ندارد اما به قصد استراحت کردن هم این تعطیلات می تواند خوشحال کننده باشد.

در این روزهایی که کمی از بار کاری سالن 7 کاسته شده، چند تایی از پرسنل آن سالن به کمک سالن 6 آمده اند  تا اینگونه فعالیتی برای اجرا داشته باشند.

امروز اکثرا مشغول محاسبات کارکرد ماه گذشته پرسنل بودم که تحت عنوان پاداش در انتهای ماه مبلغی را می گیرند.

بتازگی اتاق کاری ام تغییر کرده و بعد از شش سال دیگر در اتاق قبلی نیستم، جایی که پیش از این متعلق به مهندس بیدآبادی بود، هرچند در اتاق جدید که به اتاق کنترل معروف است راحتترم و حتی دید بهتری نسبت به دو سالن دارم اما....

امتحانات ترم اخیر دانشگاه تمام شده و فعلا با فراغ بال می توانم از وقت آزادم استفاده کنم هر چند بخاطر برخی مسائل نمی شود هر چیزی را در این وبلاگ قرار داد ....

مهندس روستایی و مهندس رشادی معاونت اجرای دو سالن را به عهده دارند و مهندس سهیل میرزازاده هم همچنان سرپرست است و من هم .....

 

راستی کسی میدونه اسم این حشره چیه؟؟؟

چیزی بزرگتر از مگس ، کوچکتر از زنبور....!!!!!!!

 

 

 

گالری تصاویر 12

در مطلب قبلی گفته بودم عکسهای جدیدی  از دو نمای سالن 6 و 7 قرار میدم،عکس ها رو گرفتم و البته با چند روز تاخیر قرار دادم:

برای مشاهده  تمام نمای تصاویر  به لینک مربوطه بروید:


سالن 7


سالن 6



دو سال پیش در چنین روزی....

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو ،در مطلب امروز دو عکس مقایسه ای برای سالن های 6و7 گذاشته ام که وضع حاضر در دو سال گذشته را نشان می دهد.

در مطلب آینده دو عکس با همان زاویه و در روزهای اخیر قرار خواهد گرفت.

برای مشاهده عکس به لینک مربوطه بروید:


سالن 6


سالن 7


دو سال پیش در چنین روزی...

عکسی رو در لینک زیر قرار دادم که مربوط به دو سال قبل و همچین روزی بوده!!! که سه نفر حاضر در عکس همگی دیگر در شرکت پاکمن حضور ندارند. لازم به توضیح است هر سه نفر نیز از بهترین پرسنل در زمینه شغلی خود در سالن 7 بودند....

یادشان گرامی و حضورشان در هر نقطه ای از کره زمین همراه با شادی باد.


مشاهده عکس


گالری تصاویر

دیگ بخار 30 تن امروز بارگیری شد. در خانه مشغول تماشای عکسهای این بویلر بودم که عکس زیر را جهت قرار دادن در وبلاگ انتخاب کردم.

آقای احمد رضا شهبازی در حال روکش کاری این بویلر:


روزنگاشت 20

اولین روز از اولین ماه تابستان است. خرداد پر حادثه و پر شور  هم گذشت ،هر چند این شوق و تکاپو ها همگی مرتبط بوده با سیاست و ورزش ، سیاستی که اینبار حتی برای یک شب، برای مردم شادی آفرید و ورزشی که صعود به جام جهانی فوتبال، برای نمایش نام یک ملت را به همراه داشت.

چندی دیگر شرکت پاکمن هم در نمایشگاه ساختمان در تهران، قرار است نمایش اقتدار مردان آهنین خود را به رخ این صنعت بکشد و به همه بگوید اینجا ایران و این هنرِ دستِ مردان سخت کوش شرکت پاکمن اینبار نه فقط در اصفهان بلکه در کارخانه ای وسعت گرفته در چند بخش دیگر است که نوید روزهای پر امید آینده را زمزمه می کند.

و ...

و به امید روزهایی که صنعت کشورمان در جامی به وسعت همه ی جهان حاضر باشد ... 

آمین ...

روزنگاشت 19

ساعت 7 عصر است و من در حالی که باید مشغول درس خواندن برای امتحاناتم باشم اما آمده ام نوشته ای به یادگار بگذارم و بروم!

بالاخره مهندس رشادی نژاد به سالن 7 آمد و مهندس روشن ضمیر به سالن 1 منتقل شد. از طرفی برای رفتن کسی که ارتباط کاری مساعدی باهاش داشتم ناراحتم و از طرفی واسه اینکه اوضاع بهتری پیدا می کند خوشحال. خانم مهندس پهلوانی هم از کارهای اجرایی سالن 6 جدا شد و به کار تهیه مقاله و تحقیقات مربوطه مشغول شدند. شاید از بابت اینکه دیگر نیاز نیست واسط او با مهندس روستایی باشم و شرایط سخت ارتباطی آن دو را تحمل کنم خوب شده باشد! و البته برای خودش نیز همین طور

این تحولات ،مثل همیشه اول برای من کار مضاعف و سختی تولید می کند و در مرحله بعد باز هم همچنان .......

بگذریم امیدوارم روزی پشیمانی ایجاد نکند....

و امیدوارم زودتر مهندس رشادی بتواند کار را کاملاً از من تحویل بگیرد تا برسم به کارهای خودم که البته همگی مربوط به سالن های 6 و 7 بود...

فعلا هیچی عوض نشده بازم منم و خودم، مثل همیشه! حتی اون دوستی که میاد یه گاهی چهار تا فایل به قول یه نفر در حد ژاپن درست میکنه هم هیچ تغییر درست و حسابی ایجاد نکرده و فقط از دور کاراش قشنگ به نظر میاد .یه قانونی هست که میگه:

شهر از بالا زیباست

و آدمها از دور جذاب

فاصله مناسب رو رعایت کن تا همیشه زیبا ببینی


روز نگاشت 18

روزهای پایانی اردیبهشت ماه است. روزهای ملایم و سبکی از نظر کاری طی میشوند و همه چیز مثل قبل است و گفته ها حکایت از تغییراتی می دهند که از دو ماه قبل از عید صحبتشان مطرح بود همچنان قرار است کسی بیاد و کسی برود و....

طی ماههای اخیر مهندس روشن ضمیر دوباره دچار مشکلات زانو شده است و امروز نتوانست به کار بیاید.

در سال جدید تعداد پرسنل سالن 7 به 21 نفر کاهش پیدا کرده اند و من هنوز فرصت نکرده ام نام آنها را از لیست معرفی پرسنل سالن 7 حذف کنم و البته بخاطر برخی مسائل مثل قطع شدن اینترنت در شرکت، دسترسی و زمان کمتری برای آپدیت کردن وبلاگ داشته ام و طی هفته های اخیر هم امتحانتم شروع خواهند شد.امیدوارم بتوانم زمان بیشتری برای به روز کردن مطالب داشته باشم مخصوصاً حالا که تعداد زیادی از پرسنل از بازدیدکنندگان وبلاگ شده اند.

راستی تصمیم دارم بخشی را هم به همکارانی که بنا به دلایلی همکاریشان با شرکت قطع می شود قرار دهم تا خاطراتشان با یادآوری اسمشان مرور شود.

امید است با نظراتی که دوستان، همکاران و بازدیدکنندگان محترم ارسال می نمایند ، وبلاگ بچه های شرکت پاکمن به ایده آل خود برسد.

یادداشت شماره 17

ساعت نزدیک 10 شب است و قرار بود در مورد مسئله ای مرتبط با شرکت کمی فکر کنم اما نتوانستم تمرکز لازم رو بدست بیاورم و حتی خاطرات سه سالگی ام رو که هیچ کس یادش نمیمونه به یاد آوردم اما ....

خلاصه نشد که نشد.مدتی است بخاطر کم شدن کار، مشغول کارهای جانبی شده ایم که در راه پیشبرد اهداف برنامه ریزی درسالن ها می باشد. کمی برکارهای من افزوده اما همین که به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه مدیر سالن نمی رسد نگران کننده است. راستی قراردادهای  پرسنل در این ماه محدود ترشدند و حتی زمزمه جدا شدن یکی دو نفر را هم ایجاد کرد که نتیجه اش تا سه روز آینده مشخص خواهد شد.

هر چند این روزها دغدغه اجرای کارهای داخل سالن را ندارم و خودم را درگیر نمیکنم اما بیشتر از گذشته احساس خستگی و کسالت میکنم.

به امید روزهای بهتر وخاطره انگیزتر.....

گالری تصاویر

این عکس دو هفته قبل و در زمان بارگیری سه دستگاه 30 تن گرفته شده و البته از صفحه گوگل پلاس سرپرستمون برداشتم!



http://s2.picofile.com/file/7649751505/20.jpg