بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

یادداشت شماره 17

ساعت نزدیک 10 شب است و قرار بود در مورد مسئله ای مرتبط با شرکت کمی فکر کنم اما نتوانستم تمرکز لازم رو بدست بیاورم و حتی خاطرات سه سالگی ام رو که هیچ کس یادش نمیمونه به یاد آوردم اما ....

خلاصه نشد که نشد.مدتی است بخاطر کم شدن کار، مشغول کارهای جانبی شده ایم که در راه پیشبرد اهداف برنامه ریزی درسالن ها می باشد. کمی برکارهای من افزوده اما همین که به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه مدیر سالن نمی رسد نگران کننده است. راستی قراردادهای  پرسنل در این ماه محدود ترشدند و حتی زمزمه جدا شدن یکی دو نفر را هم ایجاد کرد که نتیجه اش تا سه روز آینده مشخص خواهد شد.

هر چند این روزها دغدغه اجرای کارهای داخل سالن را ندارم و خودم را درگیر نمیکنم اما بیشتر از گذشته احساس خستگی و کسالت میکنم.

به امید روزهای بهتر وخاطره انگیزتر.....

گالری تصاویر

این عکس دو هفته قبل و در زمان بارگیری سه دستگاه 30 تن گرفته شده و البته از صفحه گوگل پلاس سرپرستمون برداشتم!



http://s2.picofile.com/file/7649751505/20.jpg

خاطرات کهنه

امروز صبح یک جلسه کلی بین پرسنل سالنهای 6 و 7 و سهیل میرزازاده برقرار شد که در مورد مسائل مطرح شده نمیخوام صحبت کنم اما یاد یه روز مشابه افتادم که اتفاقاً عکسش رو هم داشتم.

عکسش رو گذاشتم واسه یادآوری خاطرات؛ توی این عکس آدم هایی هستند که امروز جزو پرسنل شرکت پاکمن نیستند...



http://upload.tehran98.com/img1/viu3d1bs8384c9auy1iv.jpg