بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

یادداشت شماره 5

در حال تهیه نمودار کارکرد پرسنل سالن 7 بودم که قرار است برای آقای سهیل میرزازاده ایمیل کنم و یه سَری هم به وبلاگ زدم و چند تا عکس گذاشتم و این نوشته,

امروز سهیل خودش اینجا بود و بطور کلی از اوضاع سالن ها  راضی به نظر میرسید. با اکثر پرسنل هم خوش و بش کرد تا نبود یکماه اخیرش را جبران کرده باشد.

در مورد نمایشگاه اصفهان و پروژه های مربوطه نیز برنامه ریزی شد و ....

سه دستگاه بخار 30 تن در حال تولید هم کارشان در سالن 7 به پایان رسید و 20 روز مانده به مهلت  خروجشان به سالن 6 تحویل شد. برخلاف گذشته کار من با تحویل دیگ به سالن تکمیلی تمام نمیشود و تازه بخش دوم کار من شروع میشود.

راستی امروز مهندس محمدی میگفت احتمال دارد از هفته جدید به کار نیاید و از پاکمن بخاطر مشکلات شخصی اش برود. امیدورام این اتفاق نیفتد چون دوباره دغدغه یافتن شخص جدید و آموزش دادن های دوباره و فشار کار بیشتر ، از حالا ناراحتم میکند. صدای بارش باران در اتاق  پیچیده و یه گاهی اینقدر تند میزنه که از گوشه پنجره ها به داخل میچکند،

امروزم گذشت و .... روز همچنان ادامه روز است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد