بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

یادداشت شماره 9

امروز مهندس روشن ضمیر مرخصی بود و تا حدودی مشغول کارهای واحد جوش بودم.اوضاع مثل روزهایی گذشته است و روند کاری با رشد کمی روبروست از طرفی اضافه کاری ها هم محدود شد بطوری که نیمی از پرسنل از لیست خط خوردند، امیدورام مشکلات حل شود که البته مربوط به سطح کلان مملکت بوده و این تحریم ها هم که اثر خودشان را گذاشته اند و  براحتی هم حل شدنی نیست. بعد از یک هفته ،به میزان کمی، خروجی از کارخانه داشتیم و البته حجم زیادی را هم در حالت انتظار و آماده سازی داریم که باید زودتر تمام شود تا آمار خروجی های این ماه که بسیار بسیار در سطح پایینی بوده جبران شود.

حرف خاصی برای گفتن نمی ماند انگار همه چیز دچار روزمرگی شده و انگار قرار نیست کلمات با محبت در کنار هم بمانند تا خاطره ها ساخته شود.  آسمان هم پر است از دود و ناپاکی ! باران را این روزها فقط در نقاشی کودکانه می بینم، نم نمکی دیروز بارید و در ذهن کم ساله کودکم انگار دنیا را آب برد و من در رویای خردسالش غرق شدم! 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد