بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

روزنگاشت 21

دیروز در سالن 6 منتظر رسیدن ماشین جهت بارگیری یک دستگاه فایرباکس به مقصد تهران بودیم که ...

یک صدای آشنا جلب توجه کرد:

نزدیکتر که شدم دوست و همکار قدیمی مان در سالن 7 رو دیدم که به عنوان راننده به آنجا آمده بود. با امیرحسین احمدی کلی گپ زدیم و عکسی هم گرفتیم و تلفنی با دوستی دیگر بنام محمد هادی زاده نیز همکلام شدم...

 خلاصه که تصمیم گرفتم این مطلب رو به همراه عکسش در این وبلاگ قرار داده و از این طریق سلامش را به بقیه پاکمنی ها برسانم.

امیدوارم  هر کجا که فعالیت می کند شاد و خوشحال و سلامت باشد...آمین