بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

بچه های شرکت پاکمن

خاطراتی با کارکنان پاکمن

گالری تصاویر 12

در مطلب قبلی گفته بودم عکسهای جدیدی  از دو نمای سالن 6 و 7 قرار میدم،عکس ها رو گرفتم و البته با چند روز تاخیر قرار دادم:

برای مشاهده  تمام نمای تصاویر  به لینک مربوطه بروید:


سالن 7


سالن 6



دو سال پیش در چنین روزی....

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو ،در مطلب امروز دو عکس مقایسه ای برای سالن های 6و7 گذاشته ام که وضع حاضر در دو سال گذشته را نشان می دهد.

در مطلب آینده دو عکس با همان زاویه و در روزهای اخیر قرار خواهد گرفت.

برای مشاهده عکس به لینک مربوطه بروید:


سالن 6


سالن 7


روزنگاشت 20

اولین روز از اولین ماه تابستان است. خرداد پر حادثه و پر شور  هم گذشت ،هر چند این شوق و تکاپو ها همگی مرتبط بوده با سیاست و ورزش ، سیاستی که اینبار حتی برای یک شب، برای مردم شادی آفرید و ورزشی که صعود به جام جهانی فوتبال، برای نمایش نام یک ملت را به همراه داشت.

چندی دیگر شرکت پاکمن هم در نمایشگاه ساختمان در تهران، قرار است نمایش اقتدار مردان آهنین خود را به رخ این صنعت بکشد و به همه بگوید اینجا ایران و این هنرِ دستِ مردان سخت کوش شرکت پاکمن اینبار نه فقط در اصفهان بلکه در کارخانه ای وسعت گرفته در چند بخش دیگر است که نوید روزهای پر امید آینده را زمزمه می کند.

و ...

و به امید روزهایی که صنعت کشورمان در جامی به وسعت همه ی جهان حاضر باشد ... 

آمین ...

روزنگاشت 19

ساعت 7 عصر است و من در حالی که باید مشغول درس خواندن برای امتحاناتم باشم اما آمده ام نوشته ای به یادگار بگذارم و بروم!

بالاخره مهندس رشادی نژاد به سالن 7 آمد و مهندس روشن ضمیر به سالن 1 منتقل شد. از طرفی برای رفتن کسی که ارتباط کاری مساعدی باهاش داشتم ناراحتم و از طرفی واسه اینکه اوضاع بهتری پیدا می کند خوشحال. خانم مهندس پهلوانی هم از کارهای اجرایی سالن 6 جدا شد و به کار تهیه مقاله و تحقیقات مربوطه مشغول شدند. شاید از بابت اینکه دیگر نیاز نیست واسط او با مهندس روستایی باشم و شرایط سخت ارتباطی آن دو را تحمل کنم خوب شده باشد! و البته برای خودش نیز همین طور

این تحولات ،مثل همیشه اول برای من کار مضاعف و سختی تولید می کند و در مرحله بعد باز هم همچنان .......

بگذریم امیدوارم روزی پشیمانی ایجاد نکند....

و امیدوارم زودتر مهندس رشادی بتواند کار را کاملاً از من تحویل بگیرد تا برسم به کارهای خودم که البته همگی مربوط به سالن های 6 و 7 بود...

فعلا هیچی عوض نشده بازم منم و خودم، مثل همیشه! حتی اون دوستی که میاد یه گاهی چهار تا فایل به قول یه نفر در حد ژاپن درست میکنه هم هیچ تغییر درست و حسابی ایجاد نکرده و فقط از دور کاراش قشنگ به نظر میاد .یه قانونی هست که میگه:

شهر از بالا زیباست

و آدمها از دور جذاب

فاصله مناسب رو رعایت کن تا همیشه زیبا ببینی


یادداشت شماره 17

ساعت نزدیک 10 شب است و قرار بود در مورد مسئله ای مرتبط با شرکت کمی فکر کنم اما نتوانستم تمرکز لازم رو بدست بیاورم و حتی خاطرات سه سالگی ام رو که هیچ کس یادش نمیمونه به یاد آوردم اما ....

خلاصه نشد که نشد.مدتی است بخاطر کم شدن کار، مشغول کارهای جانبی شده ایم که در راه پیشبرد اهداف برنامه ریزی درسالن ها می باشد. کمی برکارهای من افزوده اما همین که به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه مدیر سالن نمی رسد نگران کننده است. راستی قراردادهای  پرسنل در این ماه محدود ترشدند و حتی زمزمه جدا شدن یکی دو نفر را هم ایجاد کرد که نتیجه اش تا سه روز آینده مشخص خواهد شد.

هر چند این روزها دغدغه اجرای کارهای داخل سالن را ندارم و خودم را درگیر نمیکنم اما بیشتر از گذشته احساس خستگی و کسالت میکنم.

به امید روزهای بهتر وخاطره انگیزتر.....

گالری تصاویر

این عکس دو هفته قبل و در زمان بارگیری سه دستگاه 30 تن گرفته شده و البته از صفحه گوگل پلاس سرپرستمون برداشتم!



http://s2.picofile.com/file/7649751505/20.jpg